چه قدر حقيرند کوه ها، در برابر استواري گام هايت! همه خيابان هاي شهر، شما را مي شناسند. مگر مي شود کسي خودش را از شما جدا بداند؟! کسي نيست که شما برايش غريبه باشيد. چقدر شانه هايت سبک شده اند! چقدر بال هايت رهايند!چقدر خنده هايت شيرين است!تو، آسمان ها را پيمودي با بال هاي شکسته.امروز، روز بازگشت توست.روز يادآوري دلاوري هاي کبوترانه توست.روز بازگشت خاطرات فراموش شده شهيدان است.خوش آمدي به ديار مردان رشادت و دليري ! سالياني بود که مادران، جاي خالي فرزندانشان را در شهر مي ديدند و بغضي را که در گلو داشتند، تحمل مي کردند.از سفري دراز برگشته ايد که رنج هاي عزلت و غربت، اندام شما را آزرده است.به استقبال زخم هايتان آمده ايم.
ما همه مديون شما هستيم. اگر در جاي جاي ميهن، نسيم آسايش مي وزد، بي اغراق، از وجود شماست. خدا را سپاس که برگشته ايد! انتظار چنين لحظه اي را مي کشيديم.
به خانه خوش آمدي!